جدول جو
جدول جو

معنی خیره نگر - جستجوی لغت در جدول جو

خیره نگر(خُ دَ / دِ)
بدنگر. دقیق نگر. نظرزن. (یادداشت مؤلف) :
گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب
غیرت بر می بر فلک خیره نگربر.
سنائی.
گفتا چو منی را چه دهی دیدۀ خیره
نفرین بچنین طیره گر خیره نگربر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیره سر
تصویر خیره سر
خودسر، لج باز و گستاخ، برای مثال زود باشد که خیره سر بینی / به دو پای اوفتاده اندر بند (سعدی - ۱۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ نِ)
دقیق نگاه. عمیق نگاه. (یادداشت مؤلف).
- خیره نگاه کردن، دقیق شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ گَ)
عصار. (مهذب الاسماء). شیره گیر. که شیره و عصارۀ گیاه یا دانه ای را بگیرد. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(طَ / طِ رَ / رِ گَ)
خشمگر. خشمگن. خشمگین:
گفتا چو منی را چه دهی دیدۀ طیره
نفرین بچنین طیره گر خیره نگر بر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ سَ)
بیهوده گرد. بوالهوس، سرکش. (غیاث اللغات). لجوج. ستهنده. عنود. یک دنده. گستاخ. بیشرم. لجاجت کننده. پندناپذیر. (یادداشت مؤلف) :
به خیره سر شمرد سیر خورده گرسنه را
چنانکه درد کسان بر دگر کسی خوارست.
رودکی.
پس آنگه چنین گفت با کوهزاد
که ای دزد خیره سر بدنژاد.
فردوسی.
بدو گفت شاه ای بد خیره سر
چرا آمده ستی بدین بوم و بر.
فردوسی.
همش خیره سر دید و هم بدگمان
بدشنام بگشاد خسرو زبان.
فردوسی.
گروهی آنکه ندانند باز سیم از سرب
همه دروغزن و خربطند و خیره سرند.
قریع الدهر.
دژم گفتش افریقی جنگجوی
که رو خیره سر پهلوان را بگوی.
اسدی (گرشاسبنامه).
گفت موسی های خیره سر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی.
مولوی.
باز بر زن جاهلان غالب شوند
زانکه ایشان تند و بس خیره سرند.
مولوی.
زود باشد که خیره سر بینی
بدو پای اوفتاده اندر بند.
سعدی (گلستان).
که ای خیره سر چند پویی پیم
ندانی که من مرغ دامت نیم.
سعدی (بوستان).
وین شکم خیره سر پیچ پیچ
صبر ندارد که بسازد بهیچ.
سعدی (گلستان).
، پریشان. (غیاث اللغات). احمق. ابله. بی عقل. غلطکار. (ناظم الاطباء). متحیر. گیج. دنگ. (یادداشت بخط مؤلف) :
چنین گفت پس کای گرامی دبیر
تو کاری چنین بر دل آسان مگیر
شهنشاه ما خیره سر شد بدان
که خلعت فرستادش از دوکدان.
فردوسی.
پدر کشته و کشته چندان پسر
بماند اندر آن درد و غم خیره سر.
فردوسی.
چون ماهی شیم کی خورد غوطه چغوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک.
لبیبی.
سپهدار از اندیشه شد خیره سر
همی گفت این بخش یزدان نگر.
اسدی.
بهو ماند بیچاره و خیره سر
شدش خیره گیتی ز دل تیره تر.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
خیره سر:
ای کینه ور زمانۀ غدار خیره سار
بر خیره تیره کرده بما بر تو روزگار.
مسعودسعد.
هر که او خیره سار مستحل است
گر بدزدد ز شعر من بحل است.
سنائی (حدیقه ص 718).
، متحیر. سرگشته:
ز میدان گذشتند فرجام کار
روانشان سراسیمه دل خیره سار.
فردوسی.
چه بودت که درمانده ای خیره سار.
شمسی (از یوسف و زلیخا).
رجوع به خیره سر شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
دقیق نگاه کردن. (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ گَ)
حیران کننده. متحیرکننده. پریشان خاطر کننده:
با جنون عشق تو خواهیم ساخت
ترک عقل خیره گر خواهیم کرد.
عطار
لغت نامه دهخدا
تصویری از طیره گر
تصویر طیره گر
خشمناک خشم آلود غضبناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره گر
تصویر خیره گر
متحیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره سر
تصویر خیره سر
لجباز، سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
پندناپذیر، خودرای، خودسر، ستیهنده، لجوج، یکدنده، بی پروا، گستاخ، ابله، احمق، نادان
متضاد: عاقل، بوالهوس، بیهوده گرد، سرکش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
مدهشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
Vacantly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
de manière vide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
茫然地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
خالی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
рассеянно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
leer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
порожньо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
pusto
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
kwa utupu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
ফাঁকা ভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
de forma vazia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
boş bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
멍하니
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
ぼんやりと
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
खालीपन से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
dengan kosong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
อย่างว่างเปล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
leeg
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
vacíamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
con aria assente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیره وار
تصویر خیره وار
בריקנות
دیکشنری فارسی به عبری